بازوم خورد به صندلی. گفتم آی. یه لحظه موقعیت به نظرم عجیب اومد. با خودم فکر کردم… چرا عجیبه… که گفتم آی؟ چرا انگار بعد از مدت‌ها اولین باره میگم آی… بعد یادم اومد چون کسی خونه نیست که صدامو بشنوه -_- دارم طرح رمانم رو می‌نویسم. انگیزه‌ام در حالت …

-نمیخوابه!! جیغ می زد و پاهایش را روی زمین می کوبید. قانون اول تمام عروسک ها این است که وقتی روی پایت می خوابانی شان بخوابند. و وقتی بلندشان می کنی بیدار شوند. عروسک سارا به این قانون عمل نمی کرد. در واقع روزهای اول این کار را می کرد …

زندگی گزینه ی انصراف ندارد. نمی شود وسط آن پشیمان شوی و بگویی نچ. خوب نبود از اول. یا بگویی نه از اینجا دارد کج می رود بزنید عقب زاویه مسیرم را تنظیم کنم. زندگی منو تنظیمات ندارد. یعنی داردها. ولی در حد تنظیمات پروژکتور کهنه ی دانشکده است که …

گاهی کسانی که زیاد کتاب می خوانند این اشتباه بزرگ را مرتکب می شوند و فکر می کنند شخصیت اول داستان اند و  تمام ماجراهای زندگی شان آخر و عاقبت خوشی پیدا می کند. این اشتباه را همه ی انسان ها در مراحل مختلف زندگی شان مرتکب می شوند. اما …

در مورد “داستان نویسی” خیلی چیزها گفته میشه. اما کمتر پیش میاد که آدم ها سوال بپرسن و بجای انبار کردن اطلاعات دنبال جواب باشن. اول از همه باید چی بپرسیم؟ به نظرم اول از همه باید پرسید: ۱- داستان چیه؟ ۲- نویسنده کیه؟ داستان نویس کیه؟ سوال اول جواب زیاد …

اگه وقتی بچه بودم کتاب نخونده بودم، الان قشنگی خیلی از کتابهارو نمیفهمیدم. یکیشون کتاب لالو نوشته ی یوسف قوجق ئه که امروز بعد از ۵ سال خوندمش. هنوز قشنگ بود ولی حسی که اون لحظه، سوم دبیرستان، موقع خوندنش داشتم یه چیز دیگه بود. عاشقش بودم. ماجرای یه پسر …

دختر دست هایش را از هم باز کرد و رو به آسمان برد. ستاره ها از زیر انگشتانش می لغزیدند. آخرین شب ماه بود و فردا زندگی دوباره شروع میشد. شب ها زندگی مال او بود. روز نه. روز روشن بود. روز همه ی آدم ها او را می دیدند …

یک درس زندگی هست که خیلی دیر متوجهش شدم. همین امروز گرفتمش. برای نویسنده، هنرمند، استاد یا هر چیز موفق دیگه ای شدن هیچ نیازی به استعداد، سواد، ذوق یا سخت کوشی نیست. با داشتن اعتماد بنفس (غیر کاذب یا کاذب) موفقیت خود بخود حاصل میشه. کافیه هر چیزی که …

برای خودم یه چیز خوشمزه خریدم! کی کیک تولد میخوره با اون همه خامه؟ اه اه… خامه فقط توی بستنی یا توی غذا خوبه. توی شیرینی و کیک؟ ابداً! الحمدلله. امسال سال خوبی بود. یکی از بهترین سال های عمرم بود. از افسردگی خلاص شدم. آرامش پیدا کردم. هزارتا اتفاق …

میرم دانشگاه شهرکردو آتیش میزنم. باورکنید میرم دانشگاه شهرکردو آتیش میزنم. وقتی دانشگاه شهرکردو آتیش بزنم میفهمید چه خدمتی به بشریت کردم. میرم تک تک دفترهای آموزش رو آتیش میزنم. مدیرگروه رو آتیش میزنم. سیستم و سرور رو آتیش میزنم. سهیلا هم یه بمب بزرگ وسط دانشگاه میذاره که همشون …

فردا تولدمه. خیلی عجیبه. داشتم توی پست های قدیمیم دنبال یه چیزی میگشتم و چشمم به نوشته های این چند سال خورد. با خودم فکر کردم چی توی وجود آدم ها عوض میشه که بزرگ میشن؟ هر سال که میگذره، چی میگذره؟ چی عوض میشه؟ یه حرف رو در عرض …