محدودیت

زندگی گزینه ی انصراف ندارد. نمی شود وسط آن پشیمان شوی و بگویی نچ. خوب نبود از اول. یا بگویی نه از اینجا دارد کج می رود بزنید عقب زاویه مسیرم را تنظیم کنم. زندگی منو تنظیمات ندارد. یعنی داردها. ولی در حد تنظیمات پروژکتور کهنه ی دانشکده است که رنگ پرزنتیشن را کمی تغییر می دهد. می شود رنگ و کنتراستش را عوض کرد ولی نمی شود چیزی را که نشان می دهد عوض کرد. اصلاً هیچ کاری نمی شود کرد. مسخره نیست کار اعضا و جوارح داخلی بدن دست خود آدم نیست؟ خب این که دارد کار میکند معده ی من است. روده ی من است. شش من است. داخل من دارد کار می کند. چرا کار کردن و نکردنش دست من نباشد؟ از همین جا معلوم می شود هیچ چیز زندگی دست خود آدم نیست. وقتی دل و روده حرف شنوی ندارند چه انتظاری می شود از آن بیرونی ها داشت؟ همه یک مشت موجود درب و داغانیم که اراده مان در حد دو دقیقه حبس کردن نفس یا انتخاب بین خورشت سبزی و قیمه بادمجان است. زندگی برای خودش می رود و ما هر چقدر دنبال کادر دورش بگردیم پیدایش نمیکنیم. ضربدری در کار نیست. صفحه بسته نمی شود.

یک نظر

  1. هوهوهو! زندگی دکمه بازگشت ندارد، اما در انتخاب راه های پیش رو دستتان باز است. انتخاب با خودتان است. پس هدف انتخاب کنید و به سمتش بروید. نه اینکه دنبال چراهای گذشته بگردید.
    همین نکته که چندین میلیون سلول بعلاوه چند میلیون باکتر و ویروس دارند توی بدن ما با هم کار میکنند و میسازند خودش موضوع جذاب است. توی یکی از خندانه شوها یکی از مجری ها کار جالبی کرد و شخصیت مستقلی برای معده خودش ساخت. شما هم میتوانید همین کار را بکنید. جالب میشود. من خودم وقتی مریض میشوم همین بازی فکری را با خودم میکند و برای آدمهای مثل شما که تخیل قوی دارند، میتواند بسیار جالب باشد.

پاسخ دادن به دهقان پیر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *